نمیدونم چی شده.نمیدونم توی این دنیا چه خبر شده...فقط میدونم دیگه تحمل چیزی رو ندارم.خسته شدم...خیلی خسته...همه ادما همه چیزا همه ی خوبی ها و بدی ها دیگه هیچ حسی رو برام ایجاد نمیکنه...همش درد و زجر و دارو و دکتر.هز همه ادمای دورم که همش به پرو پاچه هم می پیچن...از خانوادم که وقتی عصبانی میشن یا از چیزی ناراحت سر من خالی می کنن...از بابام که وقتی عصابش خورده به مانتو و شلوارم و تنگی گشادیش گیر میده...از همه همه همه...یعنی تولد مامانمه و من اینجوری دارم از خونه و خونوادم فرار می کنم...همیشه این منم که باید کوتاه بیام و تحمل کنم و صبر کنم و گوشام بشه دروازه و حرفا از توش رد بشه و سعی کنم که به ذهنم نسپارمشون...هر شخصی یه ظرفیتی داره...من میتونم بگم که ظرفیتم ته کشیده اقا جون.حدودا میتونم بگم مموریم فول شده اونم حسابی...دیگه حتی یک اپسیلون هم تحمل نارم و زود گریم می گیره...حتی باشگاه رو هم کنار گذاشتم...نمیدونم چیکار کنم...هر چیزی که به ذهنم میاد رو بی خیال میشم و میگم نه شاید اشتباه باشه...
من ادمی نبودم که بخوام توی وبلاگ مشکلات شخصی یا خانوادگیم رو بگم...اما باور کنید ۶۰گیگ عصاب خوردی دارم...
فقط میتونم بگم خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
سلام
خوبی ؟
خوشی ؟
چیه دختر !! کلافه ا !!!
سلام، نمی گم طبیعیه ولی خوب اینجور موقعیت ها برای همه پیش میاد، باید کمتر بهش فکر کنی
اینکه اومدی اینجا نوشتی کار خوبی کردی یک موقعی هایی ادم باید خودش رو خالی کنه حالا هر جور که شده. خلاصه امیدوارم هرچی زودتر بهتر بهتر بهتر بشی و راحت باشی چون میدونم و تجربه کردم این جور موقعیت هارو .
شادی جووووووووووون من خودتو خیلی دوس دارم ولی از بلاگ اسکای خوشم نمی اد.
چرا با بلاگفا کار نمی کنی البته اینو من یه بارم بهت گفتما .
سلام خوبی وبلاگ زیبایی داری مطالبت جالب بود راستی میشه به وبلاگ من هم بیایی و نظری هم بدی و منو با نام ستاره تنهایی لینک کنی ممنون من هم شما را لینک میکنم راستی من مهدی از بندر انزلی 24 ساله شما هم میشه خودتون را معرفی کیند ؟
http://mehdiasemoni64.blogfa.com/